اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

جشن مهرگان مبارک...

مهرگان یا جشن مهر یکی از بزرگ ترین جشن های ایران است که در مهر روز از برج مهر برگزار می شود. «مهرگان» پس از نوروز بزرگ ترین جشن ایرانیان باستان بوده است.این جشن در جوامع ایرانی خارج از ایران هم به گستردگی برگزار می شود. این جشن در روز های آغازین فصل پاییز برگزار می شود.زرتشتیان ایران و خارج از ایران آن را در د هم مهر یا نزدیک ترین زمان به دهم مهر و یا پیش از آن برگزار می کنند. این جشن در مهر روز آغاز می شود و شش روز به طول می انجامد و در روز رام روز به پایان می رسد.نخستین روز جشن (مهرگان عامه) و آخرین روز جشن (مهرگان خاصه) نامیده می شود. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهورا مزدا ی...
15 مهر 1392

پنجمین ماهگرد زمینی شدن فرشته ی من!!!

در ستاره باران میلادت میان احساس من تا حضور تو آسمانی است به بلندای عشق... جشن میلادت را به پرواز می روم!!!  در این آسمان بی انتها... آسمانی که نه برای من؛ نه برای تو؛ که تنها برای «ما»آبیست...  اهورای من 150روزه شد   اهورا... عشق زمینی من... پنجمین ماهگرد تولدت مبارک...     ...
14 مهر 1392

اولین مروارید اهورا!!!!!!

یکی یدونه ی مامان؛ چند وقتی می شد بد اخلاقی می کردی...خیلی کم می خوابیدی و بی حوصله بودی.منم که از بس بغلت کرده بودم خستگی از چشمام می بارید!!!! پنجشنبه 11 مهر وقتی داشتم باهات بازی می کردم و شما از ته دل می خندیدی...یهو یه نقطه ی سفید کوچولو روی لثه ی پایینیت دیدم!!!!!!!!!!!!!!!! واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای!!!!!!!!!!!!!!!!!!     پسرم داره دندون در میاره!!!!!!!!!!     مبارکت باشه اهورای من....پس به این خاطر بود که بداخلاقی می کردی فندق مامان!!! باید کم کم تدارک جشن دندونی ببینم!!!     سلام سلام صد تا سلام  &...
14 مهر 1392

توفیق اجباری

پسر نازنینم؛ یکشنبه 7 مهر 1392 ؛ واسه یه کار مهم رفتیم تبریز ولی متاسفانه به خاطر ترافیک خیلی دیر رسیدیم... گفتیم خب...حالا چی کار کنیم؟؟!!! برگردیم آیا؟؟!!! یهو بابا گفت چطوره بریم لاله پارک؟؟؟!!! من و میگی؟؟؟!!!کلی خوشحال شدم و اصلا" یادم رفت واسه چی اومده بودیم تبریز!!!!!!!!!!!!!!! نیم ساعت بعد لاله پارک بودیم...و حسابی خوش گذشت...                         ...
9 مهر 1392

لالایی

  کودک دلبندم آسوده بخواب که فرشتگان را گفته ام از گهواره ات دور شوند تا ترنم لطیف شان ترا بیدار نکند... و پروانه های باغ را سپرده ام تا هنگامی که تو در خوابی از این گل به آن گل پر نکشند زیرا تو آنقدر لطیفی که صدای پرهایشان را خواهی شنید... من ترانه های آرام لالایی را آهسته برایت زمزمه خواهم کرد و شیره ی جانم را قطره قطره در کامت خواهم ریخت و بیدار خواهم ماند تا تو به خواب ناز فرو روی!! و عطر نفس های کوتاهت چشمم را گرم کند... آنگاه هوشیارانه کنارت خواهم آرمید و نفس های کوتاه تو را ...
4 مهر 1392

آتلیه مامان در خانه!!!!!!

                    پی نوشت : از مادرشوهر مهربان و با حوصله ام ممنونم...همچنین از فریبا ی عزیز و مبینا ی ناز به خاطر همه ی محبت هایشان...   ...
1 مهر 1392
1696 0 121 ادامه مطلب
1